از صلابت فردوسی تا شکوه نیما
- شناسه خبر: 33362
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۵۰
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر
بقاع خبر:سرودههایش دارای لحن حماسی آمیخته با سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهی ترکیبات نو و تازه است. اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای ماندهاست. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقامهای موسیقایی بود.
پدر وی که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از استان یزد به مشهد نقل مکان کرد و از این جهت آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سه گانه گذاشتند و نام مادرش مریم بود. پدر ِ مهدی اخوان ثالث از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد آمده و در این شهر زندگی و ازدواج کرده بود.
اخوانثالث در مشهد ادامه تحصیل داد و از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید. او در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد، رشته آهنگری را به پایان برد و در همین رشته آغاز بهکار کرد و در دهه بیست زندگی بهتهران آمد و پیشه آموزگاری را برگزید.
اخوان ثالث در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه شعرش را با نام ارغنون چاپ و منتشر کرد. وی مجموعه زمستان را در سال ۱۳۳۵ چاپ و منتشر کرد، چاپ این مجموعه آغاز حرکت جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن روزگار بود. در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد. وی در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیوتلویزیون ملی ایران به کار پرداخت. در سال ۱۳۵۶ در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم بهتدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد. در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد. اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیدهسرایی (به شیوه استادان کهن خراسان و بهویژه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله کارهای این دوره اوست) به سبک نو (به شیوه نیما، مثل مجموعه زمستان) ذوقآزمایی شعر و شاعری کرد. وی که در سرودن شعر کلاسیک توانمندی بسیار داشت با حفظ ارزشهای کلاسیک شعر فارسی، به شعر نو نیز گرایش داشت. صلابت و شکوه آمیخته به نوگرایی در شعر اخوانثالث که با نوازندگی تار و مقامهای موسیقی هم آشنا بود، سبکی ویژه را در شعر او پدید آورد.
اخوان ثالث در مورد تخلص خود میگوید که در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو آورده بود (سالهای ۲۳- ۲۴) به یک انجمن ادبی در پیشگاه استاد نصرت منشی باشی دعوت شد. استاد هر وقت شعر میشنید میپرسید تخلص شما چیست؟ او میپنداشت هر شاعری میبایست تخلص داشته باشد و اخوان ثالث نام دیگری نداشت تا سرانجام استاد نام امید را به عنوان تخلص بر او گذاشت.
او در سال ۱۳۶۹ بهدعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل، برای نخستین بار بهخارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر، در ۶۲ سالگی درگذشت و برپایهی وصیتش در توس در کنار آرامگاه فردوسی بهخاک سپرده شد.
کتابها: ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه “شکار” پاییز در زندان، عاشقانه و کبود، بهترین امید، زندگی میگوید: اما باز باید زیست…، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم.
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک ! هان ، ولی … آخر … ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام ، آی! کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
مهدی اخوان ثالث
منبع: وب سایت امرداد