اولین حضور موثر دانشجویان در تاریخ ایران
- شناسه خبر: 32161
- تاریخ و زمان ارسال: 16 آذر 1400 ساعت 06:01
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر

به گزارش بقاع خبر از دفاع پرس و معاونت فرهنگی دانشجویي دانشگاه علوم پزشکي شهرکرد : ۱۶ آذر ۱۳۳۲ روزی بود که دانشجویان در دانشگاه تهران در واکنش به آمدن معاون وقت رئیس جمهور آمریکا به ایران دست به اعتراض زدند و همین اعتراض زمینه به خاک و خون کشیده شدن آنها را فراهم کرد.هر سال با فرا رسیدن ۱۶ آذر (روز دانشجو)، دانشجویان در دانشگاههای سراسر کشور برای گرامیداشت این روز گرد هم میآیند و با برگزاری جلسات، کرسیهای آزاداندیشی و مناظرات بین تشکلها با نگاههای مختلف سعی دارند تا برخی از مشکلات خود و مردم را به گوش مسئولان برسانند.
البته که برگزاری این جلسات در سالهای اخیر به محلی برای بگومگوهای سیاسی بین جناحهای مختلف نیز تبدیل شده است، اما فلسفه برگزاری جلسات در روز دانشجو بهدلیل گرامیداشت این روز و توجه به این قشر مهم در جامعه است. اما برای دانستن اینکه چرا از ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو نام میبرند باید حادثهای که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران رخ داد را مرور کنیم که جالبتر اینجاست که آمریکاییها نقش اول این سناریو را در آن سال بازی کردند، چراکه مسبب اصلی به خاک و خون کشیده شدن دانشجویان در آن روز، آمریکاییها بودند.
موضوع از این قرار بود که نظامیان رژیم پهلوی، علاوه بر حمله به دانشگاه تهران برای سرکوب دانشجویان، سه دانشجو به نامهای «مصطفی بزرگنیا»، «احمد قندچی» و «آذر شریعترضوی» را به شهادت رساندند. اعتراض دانشجویان بهدلیل آمدن «ریچارد نیکسون» معاون وقت رئیس جمهور ایالت متحده آمریکا شکل گرفت و از طرفی دانشجویان بهدلیل اینکه قرار بود تا روابط بین ایران و بریتانیا بهشدت تقویت شود، خشمگین شده بودند. سفر نیکسون به ایران حدود یک ماه قبل از آذر آن سال رسانهای شد، لذا برخی اعتراضات به این سفر از آبان آغاز شد و نهایتا در ۱۶ آذر به اوج رسید.
دانشجویان تصمیم گرفتند در فضای سنگینی که بعد از کودتای سیاه در کشور حاکم و حکومت نظامی که شکل گرفته بود، دست به برگزاری تظاهرات علیه رژیم بزنند. دو روز قبل از آن حادثه غمگین، «اردشیر زاهدی» تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد و تصمیم بر این شد تا «دنیس رایت» از طرف دولت انگلستان برای بررسی اوضاع به ایران بیاید، لذا در این روز اکثر بازارها و دانشگاهها تظاهرات کردند و روز بعد دانشجویان دانشگاه تهران در دانشکده حقوق و داروسازی گرد هم آمدند تا برای تظاهرات ۱۶ آذر برنامهریزی کنند.
صبح ۱۶ آذر فرا رسید و شرایط در دانشگاه تهران مانند روزهای قبل نبود. تمام دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، بهشدت مورد بازرسی قرار میگرفتند و حتی در اطراف دانشگاه تجهیزات نظامی مستقر شد که معلوم بود، رژیم تصمیم جدی برای سرکوب اعتراض احتمالی دانشجویان دارد. بعد از گذشت مدتی، سربازان برای دستگیری دو دانشجوی معترض که به حضور سربازان در محیط دانشگاه اعتراض داشتند، وارد یکی از کلاسها شدند و همین اقدام آنها آتش اعتراض در کل دانشگاه تهران را روشن کرد و نظامیان از بیم شروع اعتراض گسترده در محیط دانشگاه، برخی از دانشکدهها را تعطیل کردند و حتی بعد از مدتی رئیس دانشگاه تهران اعلام کرد که کلیه کلاسها تعطیل شده است.
اوج اعتراضات در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داد و با آغاز شعارهای دانشجویان علیه پهلوی، فرمان آتش از سوی فرمانده نظامیان حاضر در محیط دانشگاه صادر شد و اینگونه بود که دانشجویان به خاک و خون کشیده شدند و در نهایت هم سه دانشجو به شهادت رسیدند. وقاحت رژیم طاغوت به همین جا ختم نشد، چراکه رئیس پلیس اعلام کرد که «دانشجویان در ۱۶ آذر به جای توجه به کلاس درس، شروع به مسخره کردن نیروهای نظامی کرده بودند و با اینکه پلیس قصد زدن دانشجویان را نداشت، اما دانشجویان با هدف گرفتن اسلحه نظامیان به آنها حمله کردند، لذا پلیس نیز مجبور به دفاع از خود بود و در این شرایط طبیعی است که چندین نفر زخمی و یا کشته خواهند شد». پهلوی از بیم گسترده شدن اعتراضات دستپاچه شده بود، لذا در اقدامی دیگر تیمسار «مزینی» را برای عذرخواهی و دلجویی از اساتید و دانشجویان به دانشگاه تهران میفرستد و حتی وی با خانواده جانباختگان نیز دیدار میکند اما نکته جالب اینجا بود که دو روز بعد از حادثه ۱۶ آذر، «نیکسون» به ایران آمد و در همان دانشگاهی که دانشجویان بیگناه به خاک و خون کشیده شده بودند، مدرک دکترای افتخاری در رشته حقوق دریافت کرد!
اینگونه بود که روز ۱۶ آذر بهدلیل مقاومتی که دانشجویان بصیر این مرز و بوم علیه آمدن معاون رئیس جمهور وقت آمریکا به کشور انجام دادند، روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و روز دانشجو نام گرفت تا یاد و خاطره شهدای این حادثه غمبار همه ساله گرامی داشته شود و البته اندیشه و راهی که این عزیزان آغاز کرده بودند ادامه یابد.
در ابتدای گزارش اعلام شد، روز دانشجو در سالهای اخیر به میدانی برای جنگهای سیاسی بین جناحهای مختلف تبدیل شده است و کمتر به اصل موضوع پرداخته میشود و از طرفی در این روز به جای پرداختن به دغدغههای دانشجویان، مسائل پیش پا افتاده سیاسی در جلسات مطرح میشود که بعضاً لزومی ندارد به برخی از آنها پرداخته شود؛ بنابراین تشکلهای دانشجویی باید با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی فعالیت خود در محیط دانشگاه را ادامه دهند تا به امید خدا باری را از دوش کشور بردارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با دانشجویان بارها تأکید کردهاند که دانشجویان باید در اعلام نظرات خود آزاد باشند و جنبشها و تشکلهای دانشجویی نیز باید فضا را برای برگزاری جلسات و همایشهای مختلف مهیا کنند تا این مهم انجام شود.
در ادامه به بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان میپردازیم.
«حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجویی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانهی جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود. کمااینکه ما پشیمانشدههایی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند، در برههی دیگری، گرفتاریهای زندگی و انگیزههای مختلف، ثبات قدم را از آنها گرفت – لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکتِ تسخیر لانهی جاسوسی یکی از مهمترینِ این حرکات است.
حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهای مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظههای حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافیگری، ضد حاکمیت تجملگرایانه و زورگویانه، ضد گرایشهای انحرافی؛ اینها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همهی این سالهای انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنهها، حضور فعال و مؤثری بوده است. دانشجوها گفتمانساز بودهاند، فضای فکری ساختهاند، گفتمانهای سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کردهاند که در موارد زیادی این وجود داشته است.
البته من قضاوتم روی بدنهی دانشجوست. ممکن است افرادی، بخشهایی از مجموعهی دانشجویی جور دیگری باشند. نه تعجب میکنیم، نه انکار میکنیم؛ مطمئناً این است؛ اما بدنهی دانشجویی، طبیعت کار دانشجویی و روحیهی دانشجویی، اینی است که عرض کردم. دانشجو ضد ظلم است، ضد استکبار است، ضد سلطهی خارجی است، عاشق آرمانهای بزرگ است، امیدوار به رسیدن به این آرمانهاست. در واقع حضور قشر جوان، بهخصوص دانشجو، موتور حرکت یک جامعه است. باید دانشجوها همیشه به این توجه داشته باشند و روی او برای آیندهی کشور حساب کنند.
دانشجو نقشآفرین است؛ هم در زمینههای علمی، هم در زمینههای سیاسی. آن کسانی که برای این کشور و برای این ملت خوابهایی دیدهاند، ناچارند روی دانشجوی ایرانی سرمایهگذاری کنند؛ از جاذبههای غریزی گرفته تا فریبهای سیاسی، تا دکانداریهای بهظاهر معنوی – عرفانهای ساختگی – که انواع و اقسام این چیزها وجود دارد. تشکلها میتوانند مصونیتبخش باشند؛ میتوانند دانشجو را از افتادن در گردابهای مختلف و منجلابهای مختلف نجات بدهند و حفظ کنند. این، نقشی است که تشکلها میتوانند ایفا کنند.»
شرح واقعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲به نقل از معاونت فرهنگی دانشجویي دانشگاه علوم پزشکي شهرکرد
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، رژیم شاه که توانسته بود با كمك اربابان بر اریكه قدرت باز گردد، درصدد برآمد تا پایه های حكومت خود را تثبیت كند، اما غافل از اینكه مردم در اولین فرصت خشم و انزجار خویش را نشان خواهند داد. ” آیزنهاور” طی نطقی در كنگره آمریكا، كودتای ۲۸ مرداد را چنین توصیف كرده بود:” پیروزی سیاسی امید بخشی نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است”!
نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۳۳۲، راهی ایران گردید تا نتیجه سرمایه گذاری بیست و یك میلیون دلاری”سیا” را كه در راه كودتا و سرنگونی دولت مصدق هزینه كرده بود، از نزدیك مشاهده كند.
ملت ایران در حالت افسردگی به سر می برد و از نفاق و تفرقه ای که استبداد توانسته بود در میان ملت ایجاد کند، ناراحت بود. رهبری نهضت مقاومت، قصد رساندن صدای اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را كه می خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم كودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورند، خنثی كند. اجرای این برنامه به عهده كمیته هماهنگی دانشگاه واگذار شد.
دانشجویان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشكی و داروسازی در دانشكده های خود، تظاهرات پرشوری علیه رژیم كودتا برپا كردند. رژیم با تمام قوا متوجه دانشگاه شد. روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه كشیده شد و مأموران انتظامی، در زد وخورد با دانشجویان، شماری را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی كردند.
صبح روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲، گارد برای اولین بار وارد صحن دانشگاه شد تا فریاد مخالفان را در گلو خفه کند. در یکی از كلاسهای درس دانشكده فنی، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور مأموران گارد، آنها را به مسخره می گیرند و مأموران گارد با حمله به دانشجویان بی پناه، سه تن از آنان را به شهادت می رسانند. فردای آن روز در جو خفقان و وحشت، نیكسون به دانشگاه تهران می آید و از دست قاتلان ” دكترای حقوق ” دریافت می كند.
شهید چمران در رابطه با حادثه ۱۶ آذر می گوید:” وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سكوت دردناك می شنوم . دانشكده فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رأی العین می بینم… نیكسون معاون رئیس جمهور آمریكا به ایران می آمد تا نتیجه بیست و یك ملیون دلار خرج كودتا را ببیند. “
« اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، « آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیكسون» قربانی كردند! این سه یار دبستانی كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند – همچون دیگران – كوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر كه را می آید، بیاموزند، هركه را میرود، سفارش كنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» كه بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. كاشكی می توانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاكستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم كه می وزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم.» دكتر شریعتی
۱۶ آذر سال ۳۲ بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ ۱۶ مهر ۳۲.
بیشتر از ۵۰ روز از کودتای آمریکایی ارتشبد زاهدی نگذشته بود. مردم هنوز درك كودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یك پارچه مردم علیه رژیم كودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفداری از تظاهركنندگان اعتصاب كردند. تظاهرات به قدری سنگین بود كه كودتاچیان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب كردند و دكانهای آنان را به وسیله مزدوران خود غارت كردند.
۱۶ آبان سال ۳۲ بود؛ کابینه زاهدی و دولت انگلستان برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاكرات كردند.
در تاریخ ۲۴ آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران میآید. نیكسون به ایران میآمد تا نتایج «پیروزی سیاسی امیدبخشی را كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در كنگره آمریكا بعد از كودتای ۲۸ مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیكسون حتمی مینمود.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (۱۴ آذر) زاهدی تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت»، كاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز ۱۴ آذر تظاهراتی در گوشه و كنار به وقوع پیوست كه در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهای دست گیر شدند. این وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت.
رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز ۱۵ آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد كه باید دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیسكون صداها خفه گردد و جنبندهای نجنبد…
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهای را پیش بینی میکردند.
دانشجویان حتی الامکان سعی میکردند كه به هیچ وجه بهانهای به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با كمال خونسردی و احتیاط به كلاس ها رفتند و سربازان به راهنمایی عدهای كارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانهای به دست آنان نیامد به داخل دانشكدهها هجوم میآوردند؛ از پزشكی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر كردند. بین دستگیر شدگان، چند استاد نیز دیده میشد كه به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل كامیون كشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیمتری میرفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان، دانشكده را تعطیل كردند و به آنها دستور دادند به خانههای خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند.
دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشکده، محوطه دانشگاه را ترک میكردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند كه ناگاه سربازان به دانشكده فنی حمله كردند. بهانه حمله آنان به دانشكده ظاهرا این بود كه در این گیر و دار دو دانشجوی رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض میكنند. ارتشیها برای دستگیری آنان وارد دانشكده فنی وارد كلاس درس مهندس شمس میشوند تا دانشجویان معترض را دست گیر كنند؛ وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در كلاس درس خود اعتراض میكند او را با مسلسل به جای خود مینشانند و حتی با شكنجه مستخدم دانشكده سعی میكنند كه آن دو دانشجو را بیابند.
رئیس وقت دانشگاه تهران برای اینکه جلوی ناآرامیها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل كرد. حضور نظامیان در صحن دانشكده فنی باعث شد كه بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عدهای از سربازان، دانشكده فنی را به كافی محاصره كرده بودند تا كسی از میدان نگریزد. آنگاه دستهای از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشكده وارد شدند.
اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یكی از دانشجویان تركید و او كه مرگ را به چشم میدید و خود را كشته میدانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل كند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شكل شعاری كوتاه بیرون ریخت:«دست نظامیان از دانشگاه كوتاه!». هنوز صدای او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به كلی غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص كه بین محوطه مركزی دانشكده فنی و قسمتهای جنوبی، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینی عده زیادی از دانشجویان روی پلهها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفی بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی كه ابتدا هدف قرار گرفته به سختی مجروح شده بود بر زمین میخزید و ناله میكرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچی حتی یك قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یكی از جانیان «دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شكافت.
بعد از پایان درگیریها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکی از بیمارستانهای نظامی تهران منتقل کردند. در حالی كه در درگیریها لوله شوفاژ در مقابل احمد تركید بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح كرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او ابا كردند و ۲۴ ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.
مظلومیت قندچی به حدی بود که حتی بعد از شهادت، به خانوادهاش گفته بودند که احمد را با دو شهید دیگر در امام زاده عبدالله دفن كردهاند. برادر شهید قندچی گفت: «بعد از این كه فهمیدیم احمد را در مسگر آباد دفن كردهاند با خانواده شریعت رضوی و بزرگ نیا به مسگر آباد رفتیم و قبر شهید را نبش كردیم و او را مخفیانه به امام زاده عبدالله بردیم و در آنجا در كنار دوستانش به خاك سپردیم». در جریان درگیری ۱۶ آذر عده زیادی از دانشجویان كه تحت فشار و حمله قرار گرفته بودند به ناچار به آزمایشگاه پناه بردند. پس از ختم گلوله باران دقیقهای سكوت، دانشكده را فرا گرفت. ناگهان میان سكوت ناله بلندی به گوش رسید كه مانند دشنه در قلبها فرو رفت و از چشم بیشتر دانشجویان اشك جاری شد. نالههای بلند سوزناك میفهماند كه عدهای مجروح شدهاند و در همان جا افتادهاند. اولیای دانشكده، مستخدمان و چند نفری از دانشكده پزشكی میخواستند مجروحان را به دانشکده پزشكی برده معالجه كنند ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع این كار شدند. بدن مجروحان در حدود دو ساعت در وسط دانشگاه افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند. بدین ترتیب سه نفر از دانشجویان (بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی) شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند.
خبر واقعه ۱۶ آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز ۱۷ آذر تمام دانشگاههای تهران و اغلب شهرستانها در اعتصاب کامل به سر بردند؛ حتی بسیاری از دبیرستانها هم با تعطیل کردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع ۱۶ آذر و سفر نیكسون به تهران شركت كردند.
برای کم رنگ کردن واقعه ۱۶ آذر، جنایت كاران شروع به سفسطه كردند. در مقابل خبرنگاران گفتند كه: «دانشجویان برای گرفتن تفنگ سربازان حمله كردند و سربازان نیز اجبارا تیرهایی به هوا شلیك نمودند و تصادفا سه نفر كشته شد.» در همان روزها یكی از مطبوعات نوشت: «اگر تیرها هوایی شلیك شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند!»
رژیم برای این که واقعه ۱۶ آذر زودتر از یادها برود از برپایی مراسم یادبود شهدا جلوگیری کرد.
برادر شهید شریعت رضوی میگوید: «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولی در مراسم چهلم به خاطر پافشاری زیادی که كردیم فقط ۳۰۰ كارت كه مهر حكومت نظامی روی آن خورده بود به من دادند. هر كس میخواست به طرف امام زاده عبدالله برود كارتش را كنترل میكردند.»
برادر شهید بزرگ نیا نیز میگوید:«از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد ۲۰۰ هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد میخواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این كه خودم پیش سرتیپ بختیار فرماندار نظامی رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقی افتاد خودم مسؤول باشم.»
درست روز بعد از واقعه ۱۶ آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیكسون یكی از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهای به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانیها اشاره شده بود که «هرگاه دوستی از سفر میآید یا کسی از زیارت بازمی گردد و یا شخصیتی بزرگ وارد میشود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوی و گوسفندی قربانی میکنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقای نیكسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند.»
۱۶ آذر روز دانشجو بر شما عرصه داران علم و عمل و ایمان مبارکباد