درگذشت “ابوالفضل بلعمي” دانشمند ايراني (329 ق)
- شناسه خبر: 31490
- تاریخ و زمان ارسال: 1 مهر 1400 ساعت 12:08
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر


دوران وزارت
وزیران در تاریخ ایران، همواره نقشی موثر و اساسی در شئون گوناگون مملکت داری داشته اند و به تنهایی به عنوان نهادی در دل حکومت و در صدر نیروهای حافظ ایرانشهری عمل کرده اند. البته نقش وزیران ایرانی پس از اسلام و برتری یافتن اعراب و ترکان، پررنگ تر شده است. بنابراین با قاطعیت میتوان گفت که وزیران بزرگ ایرانی، خدمات قابل توجهی در این دوران به هویت ملی این سرزمین کرده اند. [۳]
دوران حکومت سامانیان یکی از باشکوه ترین دوران تاریخ فرهنگ ایران زمین، پس از ورود اسلام به ایران است. پادشاهان سامانی دریافته بودند که بدون احیای سنتهای کهن فرهنگی، استقلال دیرپای دولت آنان نیز میسر نخواهد بود. به همین سبب، امیران سامانی، وزیران و دبیران فرهیخته و باتدبیر ایرانی را به کار می گرفتند. [۴] در میان وزیران سامانی، ابوالفضل محمد بن عبدالله بلعمی که به واسطه دانش و هنر و خردپروری در تواریخ از او به عنوان بلعمی بزرگ، یاد شده است، از سال ۳۰۹ تا ۳۲۵ قمری وزارت امیرنصر سامانی را بر عهده داشت. [۵] بلعمی نقش بسیار موثری در کامروایی و عظمت حکومت نصر بن احمد سامانی که به تعبیری «واسطه عقد آل سامان بود» داشت و به نظر میرسد دلیل اصلی عظمت و اقتدار نصر بن احمد، این وزیر لایق و با کفایت بود زیرا پس از این او «پریشانی هایی در سلطنت نصر بن احمد روی داده است».[۶] در زمان وزارت بلعمی، در واقع به سبب جوانی و بیتجربگی نصر بن احمد، اداره کشور بر عهده این وزیر بود. در این دوره، چند فتنه و شورش روی داده که به تدبیر بلعمی، همه آنها بی نتیجه مانده و قلمرو جغرافیایی و سیاسی سامانیان حفظ شده است. [۷]
البته ابوالفضل بلعمی پیش از پیوستن به سامانیان به امور علمی و دیوانی اشتغال داشت و به احتمال بسیار در این زمینه صاحب شهرتی بوده است. بهعنوان نخستین نشانه از حضور او در عرصههای سیاسی، در شماری از منابع تصریح شده که بلعمی، وزیر اسماعیل بن احمد بنیانگذار سلسله سامانی بوده است. بعید نیست، چنین سمتی پس از آنکه اسماعیل از طرف خلیفۀ بغداد فرمان امارت یافت، رسمیت یافته باشد، یا آنکه بعدها به ابوالفضل بلعمی، از فرط قرب و منزلتی که نزد اسماعیل سامانی داشت، چنین عنوانی بخشیده باشند زیرا در منابع موجود از فعالیت های وی در دورۀ پر تب و تاب اسماعیل چیزی یاد نشده است و به همینسبب، برخی محققان در صحت روایت مربوط به وزارت اسماعیل سامانی از سوی بلعمی تردید کردهاند.
باتوجه به روایتی، میتوان چنین استنباط کرد که ابوالفضل بلعمی در برابر اسحاق بن احمد سامانی که مدعی امارت بود و ظاهراً با علما میانۀ چندان خوبی نداشت، از ادامۀ فرمانروایی در خاندان اسماعیل سامانی حمایت کرده است اما مایۀ شگفتی است که در اخبار مربوط به دورۀ احمد بن اسماعیل یادی از او در منابع موجود دیده نمیشود. بههرحال، پس از قتل احمد سامانی که پسر هشت سالۀ او نصر را به حکومت گماشتند، وزارت و درواقع ادارۀ حکومت، به عهدۀ بزرگانی چون ابوالفضل بلعمی بوده است.
در بسیاری از حوادث این عهد، مانند حضور در سرکوب شورش لیلی بن نعمان در ۳۰۹ هجری و باز پس گرفتن استراباد از ماکان بن کاکی در ۳۱۰ هجری از بلعمی نام برده شده است. همچنین در ماجرای سرکشی مرداویج، ابوالفضل بلعمی از طریق مکاتبه توانست میان مرداویج و مطرف بن محمد پشتیبان و به قولی وزیر او تفرقه اندازد و سرانجام نیز مرداویج را بر سر واگذاری ری، به صلح بخواند.
مقام علمی
ابوالفضل بلعمی را به گستردگی دانش و فزونی خرد ستودهاند. وی ممدوح برخی از شاعران روزگار خود بود و در برخی اشعار فارسی نیز خرد و دانش او را ستودهاند. همچنین از تشکیل مجالس مناظرۀ فقهی در حضور او و توجه وی به فقها و علما یاد شده است. وی رودکی را میستود و او را برترین شاعران ایران و عرب میپنداشت.
خاندان بلعمی، التفات ویژه ای به زبان فارسی داشته اند تا آنجا که پژوهشگران، این خاندان را آغازگران سیاست ترویج زبان فارسی در آن عهد می دانند. [۸] بنابر همین سیاست، در زمان وزارت ابوالفضل بلعمی بسیاری از کتاب ها از زبان عربی به فارسی ترجمه شد که از آن جمله میتوان به ترجمه کلیله و دمنه اشاره کرد. این کتاب که در نیمه سده دوم هجری توسط ابن مقفّع از پهلوی به عربی برگردانده شده بود، در این زمان توسط ابوالفضل بلعمی به نثر پارسی ترجمه شد. [۹]
همچنین در زمان وزارت او تعداد بی شماری از شاعران فارسیزبان در دربار سامانیان حضور داشتند که مشهورترین آنها رودکی، پدر شعر فارسی، بود که با بلعمی ارتباطی بسیار نزدیک داشت و کلیه و دمنه را به فرمان و خواهش او به نظم درآورد و این نشان دهنده آن است که «ممدوح رودکی، یعنی ابوالفضل بلعمی، سرسلسله خاندان بلعمیان نیز دانشمندی شعرشناس و ادیبی هنرمند و فضل دوست بود که این همه به سخنور بزرگ ایران دلبستگی داشت و او را در عرب و عجم بیهمتا می شمرد».[۱۰]
آثار و تالیفات
بلعمی علاوه بر شغل وزارت، کتاب هایی را نیز تالیف کرد، کتاب «تلقیح البلاغه» از مهمترین آثار او است و «المقالات»، «الشامل»، «مفاخر المقاله فی اللغه»، «ملتقط الفتاوی» و «نظم الجمان» از دیگر آثار بلعمی محسوب می شود.
درگذشت
براساس روایات تاریخی ابوالفضل بلعمی در ۳۲۹ هجری چشم از جهان فروبست. یکی از آثار تاریخی می نویسد که وی در شب دهم ماه صفر ۳۲۹ از دنیا رفت. البته برخی از منابع به وفات او در سال ۳۲۵ اشاره کردهاند. ابوبکر محمد نرشخی در کتاب تاریخ بخارا مینویسد: این که برخی نوشتهاند وی در زمان امیر نوح بن نصر و به دستور وی به قتل رسید درست نیست، چرا که وی در سال ۳۲۹ درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنیافته است. [۱۱]
ابوالفضل بلعمی و رودکی
رودکی -پدر شعر فارسی- و ابوالفضل بلعمی به یکدیگر علاقهٔ بسیار داشتهاند، چنانکه ابوالفضل بلعمی گفته است «در عرب و عجم، رودکی را نظیری نیست». در مقابل رودکی نیز بلعمی بزرگ را مدح بسیار گفته است و صله دریافت میکردهاست.
گویا این بیت را رودکی در مدح خواجه بلعمی گفته است:
چه فضل میرابوالفضل بر همه ملکان | چه فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز |
و نیز رودکی در قصیدهٔ مشهورش در ستایش ابوجعفر بن بانویه گوید:
یک صف میران و بلعمی بنشسته | یک صف حرّان و پیر صالح دهقان |
ابوالفضل بلعمی در سال ۳۲۶ قمری از وزارت کنار گذاشته شد و جیهانی جای او را گرفت. گمان بر این است که رودکی به خاطر دوستی و نزدیکی به ابوالفضل بلعمی مورد خشم نصر بن احمد سامانی واقع شده باشد و میل کشیدن به چشمهای رودکی نیز به همین خاطر انجام شده باشد.[۱۲]
ابوالفضل بلعمی در شاهنامه فردوسی[۱۳]
فردوسی از ابوالفضل بلعمی با عنوان گرانمایه و گنجور سخن یاد میکند[۱۴].
فردوسی در شاهنامه از نقش ابوالفضل بلعمی و رودکی در به شعر درآوردن کلیله و دمنه بهخوبی یاد میکند و نقش ابوالفضل بلعمی را یادآور میشود. فردوسی سرگذشت کلیله و دمنه را فردوسی چنین شرح میدهد:
نبیسنده از کِلک چون خامه کرد | ز برزوی یک در سرنامه کرد | |
نبشتند بر نامهی خسروی | نبود آن زمان خط جز از پهلوی | |
… | … | |
کلیله به تازی شد از پهلوی | برینسان که اکنون همیبشنوی | |
به تازی همیبود تا گاه نصر | بدآنگه که شد در جهان شاه نصر | |
گرانمایه بوالفضل دستور اوی | که اندر سخن بود گنجور اوی | |
بفرمود تا پارسی و دری | نبشتند و کوتاه شد داوری | |
وزآن پس چو پیوسته رای آمدش | به دانش خرد رهنمای آمدش | |
همیخواست تا آشکار و نهان | ازو یادگاری بود درجهان | |
گزارنده را پیش بنشاندند | همه نامه بر رودکی خواندند | |
بپیوست گویا پراگنده را | بِسُفت اینچنین در آگنده را[۱۵] |
منابع
۱- سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸، اول، ج۱، ص ۳۹۱
۲- ذهبی، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷، ج۲۴، ص ۲۷۲
۳- پورداوود، ابراهیم (۱۳۸۰)؛ خرده اوستا: بخشی از کتاب اوستا، تهران: انتشارات اساطیر.
۴- برتلس، یوگنی ادوارد ویچ (۱۳۷۵)؛ تاریخ ادبیات فارسی، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: هیرمند.
۵- فرای، ریچارد. ن (۱۳۶۵)؛ بخارا دستاورد قرون وسطی، ترجمه محمود محمودی، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۶- نفیسی، سعید (۱۳۸۲)؛ محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران: امیرکبیر.
۷- زرین کوب، عبدالحسین ( ۲/۱۳۷۸)؛ روزگاران: تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، تهران: سخن.
۸- نفیسی، سعید (۱۳۸۲)؛ محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی، تهران: امیرکبیر.
۹- صفا ذبیح الله ( ۲/۱۳۶۳ ) تاریخ ادبیات در ایران، جلد اول و دوم، چاپ ششم، انتشارات فردوسی.
۱۰- ستاری، رضا. اسماعیلی، مراد؛ بررسی نقش وزیران ایرانی در احیا و گسترش هویت ملی (در دوران حکومت عباسیان سامانیان غزنویان و سلجوقیان) فصلنامه مطالعات ملی، ۴۹، سال سیزدهم، شماره ۱، ۱۳۹۱.
۱۱- سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸، اول، ج۱.
۱۲- دیوان رودکی سمرقندی. بر اساس نسخه سعید نفیسی و ی. براگینسکی، مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص۱۶.
۱۳- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 759
۱۴- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 759
۱۵- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 759