شهیدی که حاج قاسم سلیمانی عاشقش بود
- شناسه خبر: 30204
- تاریخ و زمان ارسال: 2 فروردین 1400 ساعت 03:37
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر

به گزارش بقاع خبر : مدافعان حرم به تعبیر مقام معظم رهبری اجر دو شهید را دارند . شهید مظفی صدرزاده از جمله آنان است در آغازین روز سال گوش جان می سپاریم به نوشته دخترش فاطمه صدرزاده :
بسم الله الرحمن الرحیم
ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان میشناسند واقعیت این است که شهدا را باید خودشان توصیف کنند.
ومن به عنوان دختر یک قهرمان،پهلوان و ابر مرد وظیفه دارم بگویم پدرم ابر مرداست او در عین حالی که عاشق بود رفت.
عاشق مادرم ،من ،محمد علی وپدرو مادرش .
حال میبینید او ابر مرد است
آیا اگر ابر مرد نبود میتوانست دوری از عشق هایش را تحمل کند.
یادم هست بامادرم صحبت میکرد و توضیح میداد آدمها سه گروه هستند : یا نترسند از هیچ چیز نمی ترسند و بی پروا وارد معرکه میشوند و یا ترسو هستند که از همه چیز دور میشوند و می ترسند .
عده ای نیز شجاع هستند در حالی که می ترسند میتوانند به ترس خود غلبه کنند .
بیشتر بخوانید
برگزاری یادواره شهدای مدافعان حرم و اربعین شهید حججی در مسجد امام علی ع شهرستان گرمسار
مدافعان حرم پیشرو در شهر آفتاب تهران
شهدای مدافع حرم مظلوم و غریب هستند/ امنیت امروز ایران اسلامی مرهون ایثار مدافعان حرم است
مدافعان حرم برای اعتقادات و منافع ملی با تروریستها مبارزه میکنند
عزاداری مدافعان حرم برای حضرت معصومه(س) +فیلم
افتخار میکنم که پدرم شجاع است او توانست با شجاعت تمام به دل دشمن بزند وصدای گلوله و خمپاره او را از هدف بزرگش دور نکند . اگر یادتان باشد وقتی سال ۹۶ تعدادی از دشمنان خود را به مجلس رساندند ، وقتی شلیک میکردند مردم از ترس فرار میکردند ولی پدر شجاع من حتی منتطر نماند دشمن به ایران وارد شود.
پدر شجاع من و دوستانش مرزهای شیعیان و مسلمانان را آنقدر پیش بردند تا نقطه صفر مرزی دشمن رسیدند و با افتخار میگفتند ما با چشم میتوانیم سربازان اسرائیلی را ببینیم وحتی میتوانیم با سنگ دشمن را درخاک خودش بزنیم .
او شجاع و زیرک بود که منتطر نماند تا من و دیگر بچه های ایران به خطر بی افتیم تا با نگرانی از جان ما محافظت کند
او رفت صدها کیلومتر دور تر از خانه اش تا به جز فرزندان ایران از فرزندان تمام مسلمانان دفاع کند و همیشه به ما میگفتند من میتوانم درحالی که زن و بچه ام در امنیت و آرامش هستند و دغدغه فکری آنان را ندارم تمام تمرکزم را برای انتخاب بهترین راه مقابله با دشمن حتی با دادن کمترین تلفات جانی بگذارم.
خوش اخلاقی پدرم را همه میدانند حتی کسانی که فقط یکبار با او هم کلام شده اند در همان یک برخورد مجذوب کلام و قربان صدقه رفتنش میشدند
همیشه مرا جیگر و نفس بابا صدا میکرد
یادم نیست به اسم مادرم را صدا کرده باشد
همیشه عزیز صدایش میکرد حتی دوستانش و یا حتی نیروهای فاطمیون را داداش گلم ، قربونت برم صدا میکرد.
حالا که بزرگ تر شدم و می توانم بخوانم وقتی سوره فتح را میخواندم لذت بردم و میخواستم بلند فریاد بزنم پدرم مانند همه مردم بود مانند همه زندگی میکرد و چقدر تلاش کرد تا به هدفش که فقط و فقط رضایت خدا بود برسد.
در این دوره که همه مشغول دنیا هستند و شاید از یاد خدا هم غافل شوند عزیزم چقدر زحمت کشیدی و بزرگ شدی که خود را به آیه ۲۹ سوره فتح رساندی
دوستانت از مهربانیت لبریز میشدند و عاشقت میشدند تا جایی که ذوالفقار حضرت سیدعلی حاج قاسم سلیمانی هم فرمودند من عاشق سید ابراهیم بودم
دشمنان از سرسختیت اذیت می شدند
اصلا شما که حتی مراقب مورچه ها بودی که از شما آزار نبینند چطور با دشمنان با غضب رفتار میکردی و آنان را عصبانی کرده بودی که فقط ساعتی بعد از شهادت شما خبر شهادتت را در شبکه های خود پخش کردند .
پدر عزیزم چه زیبا با گوش به فرمان رهبر بودنت دشمن را شناختی و در وصیت نامه ات ذکر کردی که گوش به فرمان رهبری باشید که ایشان بهترین دوست شناس و بهترین دشمن شناس هستند .
پدر من هم مانند همه ی دانشجویان در این فضا درس خواند.
ولی هیچ وقت هم رنگ جماعت نشد بلکه سعی کرد با کلام زیبایش جماعت را همرنگ حق کند
پدر پهلوانم هیچ گاه تذکر لفظی تند به اطرافیانش نداد و سعی کرد با اخلاق و رفتارش دیگران را متوجه کار اشتباهشان کند.
برایم تعریف کردند از اوضاع سوریه که بچه ها چطور خانه هایشان خراب شده و پدرو مادرشان کشته شدند و آنها با این سن کم آواره شدند و گفتند تمام این ظلم ها را دشمننانی انجام میدهند که بعد از ظلم ها و جنایتهایشان الله اکبر میگویند
اما آیا ممکن است کسانی بگویند خدا بزرگ است اما بچه های کوچک که آفریده خدای بزرگ هستند و هیچ آزاری به کسی نرساندند را به سختی بکشند؟ نه تنها بچه های مسلمانان را بلکه مسیحیان را راحت میکشند .
این ظلم ها و کارهایشان باعث شده که من بروم سوریه و از عزیز بابا دور باشم.
عزیز بابا این دشمنان دوست ندارن دخترای گلی مثل شما حجاب داشته باشند گفتند دیگر مامان را که نمی توانند بی حجاب کنند چون بزرگ شده ولی دخترایی مثل شما را میتوانند کم کم با این عرسک ها به بی حجابی علاقه مند کنند .
انقدر زیبا برایم توضیح میداد که وقتی از ماشین پیاده شدیم گفتم من این عروسک را دوست ندارم
پدر جوانم هم مانند تمام جوانان در فضای مجازی مانند واتس آپ و غیره بود ولی آنقدر باهوش بود که فضای مجازی را بهترین زبان برای نشان دادن راه و اخلاق شهدا به دیگران میدانست
هر چه از پدرم بگویم کم است ولی زمان نیست.
فقط نکته ای که شاید برای بعضی جای سوال باشد دلتنگی ماست!
مگر می شود از جسم خاکی پدری اینچنین با عشق و محبت دور باشی و دلتنگ نشوی ؟ آن هم در زمانه ای که همه بچه های جامعه ی ما الحمدلله در آرامش و در کنار پدرانشان زندگی عادی دارند!
ولی بحث دلتنگی و زندگی بعد از شهادت خانواده شهدا را اگر بخواهید با عقل مادی بسنجید به نتیجه ای نمی رسید
برای نتیجه گرفتن در این بحث فقط باید از راه منطق اعتقادات پیش بروید ، که ما هم دلتنگ میشویم ولی در اوج دلتنگی یاد رقیه سه ساله میکنیم
الحمدلله به ما بی احترامی نشد و به اسارت نرفتیم
وقتی به اینها فکر میکنیم دلتنگی با خجالت از اهل بیت علیهم السلام همراه می شود.
وقتی به این فکر میکنم که پدرم همنشین اهل بیت است و برای همیشه همراه و مراقب ماست اینجاست که خدا را شکر میکنم اینچنین پدری به من دادند و حالا پدرم عند ربهم یرزقون است و میتواند برای همه کسانی که از او خواسته ای دارند کاری کند و واسطه شود که دعاهایشان قبول شود
اما در آخر حرف بنده به تمامی اساتید و مسئولین حاضر در جلسه این است که پدر قهرمان من ستاره ای است که در شبهای ظلمانی چراغ راه است
دعا میکنم من و مادرم و محمدعلی جان مثل تو باشیم و همه جوانان و مردان و زنان کشور عزیزم در مسیر تو باشند
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
انتهای پیام/
کلید واژه ها: فاطمه صدرزاده ، شهید مصطفی صدرزاده ، مجتمع دانشگاهی شهید صدرزاده ، مدفعان حرم