دو واقعه تاریخی در خصو ص قانون اساسی در ایران
- شناسه خبر: 25958
- تاریخ و زمان ارسال: ۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۰۴:۴۹
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر
به گزارش بقاع خبر ؛ قانون اساسی میثاق عمومی مردمان یک کشور است . اولین بار قانون اساسی در دوره مظفراالدین شاه در سال ۱۳۲۵ ق نوشته شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نوشته شد و در سال ۱۳۶۸ ش امام خمینی (ره) دستور بررسی مجدد آن را داد .
دستور امام خمینی(ره) برای بررسی مجدد قانون اساسی ( ۱۳۶۸ ش )
با گذشت یک دهه از اجرای قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸، علیرغم استحکام و نقاط قوت، مواردی در آن وجود داشت که عدم اصلاح آنها، اداره کشور را با مشکلات جدی در آینده روبرو میساخت. از اینرو، تعدادی از نمایندگان مجلس و شورای عالی قضایی، از محضر امام خمینی(ره) خواستار تعیین هیئت بررسی متمم قانون اساسی شدند. حضرت امام نیز طی نامهای به رییس جمهور وقت، ضمن معرفی هیئتی ۲۰ نفره به همراه ۵ نفر از نمایندگان مجلس به انتخاب آن هیئت، آنان را مسؤول بررسی و تغییر تعدادی از مواد و اصول قانون اساسی کردند. برخی از موارد مطرح شده برای تغییر عبارت بودند از: رهبری، تمرکز در مدیریت قوه مجریه و قوه قضاییه، تعیین نمایندگان مجلس شورای اسلامی، روشن کردن راه بازنگری قانون اساسی، تعیین جایگاه مناسب برای مجمع تشخیص مصلحت نظام و… . هرچند در اواسط کار، ارتحال حضرت امام روی داد و شورا به طور موقت تعطیل شد؛ ولی در ۲۰ تیر ۱۳۶۸ ش، کار شورا به اتمام رسید و اصلاحات انجام شده جهت تأیید به حضور حضرت آیتاللَّه خامنهای رهبر معظم انقلاب ارسال شد. موارد بازنگری شده به دستور مقام معظم رهبری در ششم مرداد همان سال به همهپرسی گذاشته شد و مورد تأیید ۹۷/۳۸ درصد شرکت کنندگان در انتخابات قرار گرفت.
تصویب متمم قانون اساسی و تاییدِ آن توسط محمدعلی شاه قاجار(۱۳۲۵ق)
چون ۵۱ فصلی که بهنام قانون اساسی در دوران مظفرالدینشاه تنظیم شد، وافی به مقصود نبود و در این قانون از وظایف مردم نسبت به دولت و بالعکس سخنی نرفته بود، بنابراین برای نوشتن متمم قانون اساسی، کمیسیونی تشکیل گردید و آن قانون در ۱۰۷ اصل تنظیم شد و برای امضا تقدیم محمدعلیشاه قاجار گردید. • محمدعلیشاه قاجار از همان آغاز کار، مصمم به برانداختن مشروطیت بود، اما بهانهای در دست نداشت. اما در جریان سوءقصدی که به وی شد، بهانه لازم را بهدست آورد و آن را به گردن آزادیخواهان انداخت، تا اینکه سرانجام پس از ماهها کشمکش میان مجلس و دربار و عدم دسترسی به نتیجه مطلوب، در روز سهشنبه دوم تیرماه ۱۲۸۷ش برابر با ۲۳ جمادیاول ۱۳۲۶ق، هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که قشون محمدعلیشاه به سوی مجلس روان شدند و راههایی را که به مجلس منتهی میشد، بستند. مجاهدان که در میدان بهارستان بودند در سنگرهای خود به حال آمادهباش درآمدند. چون خبر به گوش حضرات آیات بهبهانی و طباطبایی، از رهبران روحانی مشروطه رسید، با بیپروایی و دلیری از خانه بیرون آمدند و خود را به مجلس رسانیدند تا شاید از وقوع حادثه جلوگیری نمایند. ناگهان مجلس شورای ملی که هنوز مدت زیادی از بدو تشکیل آن نمیگذشت به دستور محمدعلیشاه مستبد و توسط کلنل لیاخوف، افسر روسی به توپ بسته شد. در پی این حمله، نعش خونین آزادیخواهان، صحن بهارستان را پر کرد و صدای ناله و فریاد از هر سو به گوش میرسید. مجاهدان نیز مردانه، تفنگ در دست گرفته و از خود و مجلس دفاع میکردند. جنگ در حدود چهار ساعت به طول انجامید و سرانجام به نفع شاه پایان یافت. در این ماجرا، محمدعلیشاه که مورد حمایت دولت روس بود به اعدام و تبعید و زندانی کردن نمایندگان مجلس پرداخت. شاه دستور داد که آقا سیدعبدالله بهبهانی را به کرمانشاه تبعید کرده، آیتالله سیدمحمد طباطبایی را در شمیران خانهنشین نمایند. عدهای از آزادیخواهان را، زنجیر به گردن انداخته و کشانکشان به باغشاه بردند. از میان این جمع، تنها ملکالمتکلمین و میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل از مشروطهطلبان مشهور و مخالف استبداد قاجاری را به حضور شاه آوردند. وی پس از اینکه مدتی به آن دو دشنام داد، دستور قتل هر دوی آنها را صادر کرد. یک روز پس از به توپ بستن مجلس، محمدعلیشاه قاجار برای ایجاد رعب در میان مردم و تعطیلی اجتماعات و انجمنهای ملی، حکومت نظامی را در تهران اعلام کرد. براساس این فرمان، لیاخوف روسی فرماندهی نیروهای قزاق مأمور شد تا با استفاده از نیروهای گارد قزاق، افراد مسلح را در شهر بازداشت کنند. طی این فرمان، تجمع مردم در شهر ممنوع گردید و به مأموران دستور داده شد تا با شلیک گلوله مانع از اجتماع افراد شوند. همچنین برای جلوگیری از تحصن مردم در سفارتخانهها یا حرم حضرت عبدالعظیم در ری، عفو عمومی اعلان نمودند. هدف از این کار، فریفتن مشروطهخواهان متواری بود، چنانکه بدینوسیله، عده بسیاری دستگیر شدند. در این واقعه بیش از سیصد تن از مجاهدان، آزادیخواهان و مشروطهطلبان کشته و پانصد تن دیگر زخمی و تعداد زیادی بازداشت شدند. همچنین انجمنها تعطیل، روزنامهها توقیف و مشروطیت دوساله ایران به پایان رسید. بدینترتیب مجلس، منحل شد و دوره استبداد صغیر آغاز گشت. با آغاز استبداد جدید – که بهدلیل عمر کوتاه آن، استبداد صغیر نامیده میشود – بسیاری از روشنفکران غربگرا، صحنه مبارازت را رها نموده و یکبار دیگر جنبش مردم ایران با الهام گرفتن از روح مذهب و رهبری روحانیت، در اندک مدتی به اوج خود رسید. در این حال، مردم، در تهران و شهرستانها، دست به دفاع مسلحانه زده و در نهایت توانستند با محاصره پایتخت، آن را به تصرف خویش درآورند. انگیزه و محرک اصلی مردم در این قیام، دستورالعملهایی بود که از طرف علمای بزرگ، بهویژه از نجف اشرف بهدست مردم میرسید. این بیانیهها و روشنگریها بود که بر مبنای وظیفه شرعی، مردم را در سراسر ایران، به مقاومت در برابر استبداد برانگیخت و علیرغم حکومت نظامی، به دفاع مسلحانه واداشت تا اینکه سرانجام، استبداد برای بار دوم سقوط کرد. در این میان، با برافراشته شدن دو پرچم روس و انگلیس بر سردر عمارت سفارت روسیه که شاه فراری مستبد را پناه داده بود، برای چندمینبار ماهیت سیاستهای هماهنگ و مداخلهجویانه روس و انگلیس روشن گردید. دوران استبداد صغیر، یک سال و ۲۲ روز به طول انجامید و سرانجام با خلع محمدعلیشاه و آغاز انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی پایان یافت.