اربعین بزرگ مرد تاریخ خفر همزمان با اربعین سالار شهیدان امام حسین(ع)
- شناسه خبر: 15916
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۸ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۲
- نویسنده: تحریریه بقاع خبر
تک تک سخنان و خاطرات دلنشینش از سالهای پرمشقتی که برای سازندگی امامزاده احمد ع سپری کرده بود برایم شده بود کتاب درسی که هرروز مرورش می کردم آنچه اصلا به ذهنم خطور نمی کرد زیارت دوباره امامزاده احمد(ع) بدون حضور تولیت دلسوزش حاج رضا ابراهیمی بود.
واینک در چهلمین روز ارتحال حاج رضا ابراهیمی که مقارن است با اربعین سالار شهیدان امام حسین ع مروری دوباره می کنیم به خاطرات شیرین وشنیدنی این بزرگمرد تاریخ خفر.
گزارش ذیل ماحصل مصاحبه ای است که در شب قدر سال ۹۵ با مرحوم حاج رضا ابراهیمی انجام شد ودر تاریخ ۲۵ تیرماه به روی سایت بقاع نیوز قرار گرفت.
حکایت تولیتی که با دست خالی برای آبادی آستان امامزاده احمد (ع) خفر پیش قدم شد
آستان امامزاده احمد (ع) در روستای خفر با سالها تلاش یک تولیت دلسوز آباد شده است. روستای خفر اکنون صفایی یافته و به مقصد بسیاری از همشهریان و مردم ایران تبدیل شده است.
به گزارش خبرنگار بقاع نیوز، خفرروستایی نزدیک به شهر نطنز و در کنار بزرگراه اصفهان نطنز کاشان است. روستایی که حالا آوازه اش به خاطر وجود یک تولیت دلسوز ، مقصد بسیاری از همشهریان و مردم ایران شده و صفایی یافته است. تولیتی که بی ادعا و با دستان خالی در این سالها به همراه خانواده اش، وقف آستان مقدس امامزاده احمد(ع) شده اند و هر روز جلوه هایی از اداره مردمی اماکن زیارتی را به نمایش می گذارد .
این یک واقعیت است که حاج رضا ابراهیمی توانسته با روی گشاده خود و با پشتکار مثال زدنی آغازگر اتفاقات خوب در اماکن مذهبی شهرستان باشد ابتدا ماجرای حضورش در امامزاده را از زبان خودش می شنویم.
آغاز مسئولیت از یک خواب
همه چیز از یک خواب آغاز شد. شبی در خواب دیدم نوری از گنبد قدیمی امامزاده به سمت زمین ما آمد و روی شانه های من قرار گرفت از خواب بیدار شدم. مجددا خواب هایی شبیه این خواب بارها برام تکرار شد. اتوبوسهای پر از جمعیت که از زمین های ما به سمت امامزاده می رفت.
در آن روزها ساختمان امامزاده یک بنای کوچیک و فرسوده بود وچون درآمدی نداشت اوقاف هم توجه ای به آن نداشت و کلید دار آن هم مردم بودند.
یک روز آمدم وضو گرفتم درمقابل ضریح چوبی رو به آقا کردم وگفتم: آقا از امروز می خواهم کار را شروع کنم اما به دو شرط اول اینکه باید قول بدهید برای هر زائر طبق آیه کریمه لا یکلف الله نفسا الا وسعها به تکلیف خود عمل کنید و در خواست شرعی زائرین رو اجابت کنید وشرط دوم اینکه شب اول قبر باید از من و خانوادم حمایت کنید چون من خودم با اهل خانواده ام به خدمت شما میایم.
نخستین قدم با دستان خالی برداشته شد
این عاشق دلداده اهل بیت از فراز ونشیب های راهش برایمان می گوید: چون بنای امامزاده تاریخی بود قبل ازشروع هرکاری به میراث رفتم جوابی دریافت نکردم فقط مخالف باز سازی بودند. چه سختی ها وچه مشقاتی که نکشیدم به اوقاف مراجعه کردم در اوقاف رییس وقت آن زمان آقای وطن خواه بود گفت شما شروع کنید هوای تان را دارم. از آن روز به بعد با مبلغ اندکی گاهی با۱۰۰ ،۲۰۰ یا ۱۰۰۰ تومان به تنهایی شروع به کار کردم. در ابتدا یک انباری و سرویس بهداشتی برای کارگران زدم.
درحالی که دستهایش را به هم می فشارد وزیر لب چیزی با خود زمزمه می کند ادامه می دهد: تقریبا ۲۰ سال طول کشید تا امامزاده به این صورت در آید.
توجه خاص و کمک امامزاده احمد (ع) به عاشقان
اما داستان شنیدنی تر آقای ابراهیمی کرامات این امامزاده است. حاج رضا ابراهیمی می گوید: در واقع همان چیزی که باعث شد تا این امامزاده به یک فضای زیبا و دلنشین امروزی تبدیل شود ماحصل کرامات خود آقا بوده است.
حاج رضا ابراهیمی با شور وشعف وصف ناپذیری ازکرامات این امامزاده برایمان می گوید: در آن روزها من توان مالی زیادی نداشتم و هر وقت مشکلی پیش می آمد خود آقا به دادمان می رسید. درحقیقت هرگوشه از کار بازسازی توسط کسی صورت گرفته که گرفتاری داشته و به واسطه توسل به اقا حاجت روا می شد.
تامین فرش آستان
یک روز یک آقایی با چشم گریان آمد. ۵۰۰ هزار تومان داد و گفت برام دعا کنید. پول را ازش نگرفتم گفتم حاجتت بر آورده شد. ۲تا تخته فرش برای امامزاده بیار چند روزی طول نکشید تماس گرفت و گفت همه فرش های امامزاده با من.
صدور مجوز چاه آب
امامزاده آب نداشت تلاش هایی کردیم اما متاسفانه به نتیجه نرسید.
یک روز آمدم خدمت خود آقا. گفتم: آقا خودتان میدانید زوار زیارت آب آشیامدنی ندارند. چند ساعتی طول نکشید که دیدم گروهی برای زیارت آمده اند و دنبال آب می گردند. گفتم آب برای وضو داریم اما آب اشامیدنی نداریم و قضیه چاه آب را برایشان تعریف کردم. یکی از اقایان گفت خودم حلش می کنم. گفتم شما کی هستید ؟ او رییس سازمان آب استان اصفهان بود و طی چند روز مجوز چاه صادر و مشکل آب حل شد.
کرامات امامزاده برای خادم
این عاشق دلباخته از هر دری سخن گفت. اما تمایلی به گفتن خاطرات وکرامات امامزاده در باره خودش نبود.و از بیان آن طفره می رفت تا اینکه رسیدن نوه چهارساله اش سکوت را شکست.
حاج رضا ابراهیمی گفت: وجود این پسرم از کرامات آقاست و من هرچه دارم ازآقاست. من تنها یک فرزند داشتم یک روز عروسم با ناراحتی به امامزاده آمد و به من گفت: فقط یک فرزند دارید وسال هاست به این امامزاده خدمت می کنید. امامزاده به همه حاجت میدهد الا شما که اینقدر برایش زحمت میکشید.
خیلی دلم شکست. رو کردم به آقا و گفتم: آقا به همه اظهار لطف میکنید. به ما هم لطف کنید. خیلی طول نکشید که خدا بعد از ۱۳ سال حاجت فرزندم را داد واکنون اون صاحب سه فرزند است.
گرچه گنجینه ذهن اون پربود از خاطرات شیرین حضور در جوار امامزاده اما وقت اجازه حضور بیشتر را نمی داد به همین اندازه بسنده کردیم و دعای خیر این پیر باصفا بدرقه راهمان و امیدمان برای زیارت بعدی شد. ان شاالله مردم و مسئولین دستان این پیر با صفای نطنز را به گرمی بفشارند.
انتهای پیام/