ناگفته هایی از سفر یک خبرنگار به عراق
- شناسه خبر: 699
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۵ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۰۶:۱۹
- نویسنده: محمد کمالی ضیا
هر کجا پا نهادم رخ زیبای ولایت دیدم و مسرور شدم…
نادیده هایی از سفر به عراق
آن روز تحت تاثیر رفتار مسئول حراست حرم قرار گرفته و گمانم این بود که چون این فرد شیعه و دوستدار ائمه اطهار (ع) است با مشاهده عبای مشکی مقام معظم رهبری به ایشان احترام گذاشته است ولی در روزهای آینده این مسئله که عراقیها به رهبری ایران علاقه دارند برایم بیشتر نمایان و ثابت شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی امامزادگان به نقل از فارس، سایت سید علی در گزارشی، ناگفته هایی از سفر یک خبرنگار به عراق را منتشر کرده است.
چند روزی بار سفر را در سرزمین خوبیها نهادم که شاید بهرهای از نیکان خوبان حاصل شود، حال که رسیدم بوی گل آمد از چمن؛ گویی که یار آنجا بود. آری هر کجا پا نهادم رخ زیبای ولایت را دیدم و مسترور شدم.
یکی از رویدادهای سفر به عراق وجود پستهای نگهبانی متعدد در جادهها و همچنین مدخل ورودی حرمین شریفه است که متعاقب آن پلیسهای عراقی، زوار و هر کس دیگر حتی هموطنان خود را نیز بازرسی و تفتیش میکنند.
زوار ایرانی که متعاقبأ در کشور و برای زیارت بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) و امامزادگان دیگر همیشه و بدون هیچ مشکلی به پابوس ائمه میشتافتند باید در عراق با مسئله تفتیش بدنی و بازرسی اقلام همراه خویش مصالحتآمیز گونه برخورد کنند زیرا با تمام مشکلات و بیحرمتیهایی که میشود زائر باید نفس زیارت را در وجودش نهادینه کند.
ورودی اصلی خیابان کربلا به طرف حرمین شریف آقا اباعبدالله (ع) و حضرت ابوالفضل(ع)، ورودی خیابان اصلی نجف اشرف به طرف بارگاه ملکوتی امیرالمومنین (ع) و همینطور ورودیهای اصلی بارگاههای متبرکه امامان در شهرهای سامراء و کاظمین و حتی امامزادگان و مساجد مهم عراق از جمله مسجد سهله و کوفه دارای بازرسیهای تفتیش بدنی و کیوسکهای بازرسی اقلام زوار است.
البته ناگفته نماند که یکی از بیشترین دلایل تفتیش بدنی و بازرسی اقلام زوار در شهرهای عراق به خاطر حفظ امنیت افراد است زیرا این کشور هنوز از شرایط ناامنی برخوردار بوده و با وجود حضور آمریکائیان اشغالگر، بعثیها و گروه القاعده هر لحظه خطر بمبگذاری و اعمال تروریستی در عراق و به خصوص مکانهای پر ازدحام وجود دارد.
* آن کیست که روی تو به هر کوی ندید/آوای تو در هر در و منزل نشنید
نکته مهم و اساس این گزارش به عکس مقام معظم رهبری مربوط میشود که در داخل کلاسور خود گذاشته بودم و در برخی بازرسیها مورد مشاهده پلیسها و دیگر افراد عراقی قرار میگرفت و با واکنش مثبت آنها روبهرو میشد.
حال ما نیز مستثناء از دیگر زوار و مردم نبودیم و باید مورد تفتیش بدنی و بازرسی اقلام قرار میگرفتیم و به دلیل نوع فعالیت کاری «خبرنگاری» کلاسور و تعدادی پیشنویس خبر همراه داشتم که عراقیها در بازرسیها مورد تفتیش قرار میدادند.
*بوسه بر تمثال رهبری
بوسه زد باد بهاری به لب سبزه به ناز/گفت در گوش شقایق، گل نسرین صد راز
تفتیش یکی از حرمهای شریفه مطابق دیگر مکانهای مقدس صورت میپذیرفت و ما بعد از تحویل تلفن همراه و کفشهایمان به طرف نردههای تفتیش بدنی جهت ورود به حرم حرکت کردیم؛ مسئول تفتیش عراقی بعد از تفتیش بدنی کلاسور را باز میکند تا بازرسی خود را انجام دهد که با تمثال مبارک مقام معظم رهبری روبرو میشود؛ با این که ازدحام جمعیت در صفوف انتظار دیده میشود مسئول تفتیش عراقی بدون توجه به شرایط ازدحام با مشاهده تمثال رهبری زمان کوتاهی مکث میکند و با چهرهای برافروخته به ما نگاه میکند.
در وهله نخست پنداشتم که وی از مشاهده عکس مقام معظم رهبری ناراحت شده است ولی با تعجب و البته خرسندی مشاهده کردم که مسئول حراست دستان خود را بر روی تمثال مبارک رهبری میکشد و بعد از آن کف دست خود را میبوسد و میگوید سیدی!، حبیبی!
آن روز تحت تاثیر رفتار مسئول حراست حرم قرار گرفته و گمانم این بود که چون این فرد شیعه و دوستدار ائمه اطهار (ع) است با مشاهده عبای مشکی مقام معظم رهبری به ایشان احترام گذاشته است ولی در روزهای آینده این مسئله که عراقیها به رهبری ایران علاقه دارند برایم بیشتر نمایان و ثابت شد.
شب هنگام پس از فراغت از یک روز گرم و پر مشغله کاری در لابی هتل اسکان حضور پیدا کردم تا بتوانم کمی با عراقیها و حتی زوار نشسته در لابی آشنا شوم و در صورت امکان گزارش تهیه کنم.
*لذت عشق تو را جز عاشق محزون نداند/رنج لذت بخش هجران را بجز مجنون نداند
عراقیها که همیشه در حال نوشیدن چایهای معروف و پر رنگ خودشان هستند، همزمان با مشاهده برنامههای تلویزیونی از جمله شبکه العربیه مشغول بودند و مشاهده یک فرد ایرانی که در حال نوشتن مطلبی باشد آنها را کنجکاو میکند که چه چیزی یادداشت میکند.
حال در همین زمان فردی از بیرون وارد لابی هتل میشود و مورد توجه دیگر مسئولین هتل و افراد عراقی قرار میگیرد که در این لحظه متوجه میشوم که این فرد یک شُرطی است که به زبان ایرانی معرف همان پلیس خودمان میشود.
شُرطی عراقی پس از نشستن در کنار هموطنهایش و نوشیدن چای و کمی صحبت قصد خروج از هتل را میکند ولی قبل از خارج شدن در کنارم مینشیند و از نوشتنم سوال میکند که با پاسخ اینکه در حال نوشتن گزارش هستم رو به رو میشود و در همان زمان بعد از نشان دادن پیشنویس خبر، پلیس عراقی تمثال مقام معظم رهبری را مشاهده میکند و سوال خود را تغییر میدهد و میگوید: شما مقلد چه کسی هستی و زمانی که متوجه میشود مقلد مرحوم آیتالله بهجت بودم برافروخته میشود و میگوید: مرجع فقط سید خامنهای و با نگاه خود به تمثال رهبری احترام میگذارد و از هتل خارج میشود.
عاشق دوست ز رنگش پیداست/ بی دلی از دل تنگش پیداست.
*تمثال رهبری مجوز عدم تفتیش
عراق اماکن مذهبی بسیاری دارد و به دلیل تهیه گزارش باید مشاهده این اماکن که با زیارت نیز همراه میگشت را به سرعت صورت میپذیرفت؛ بنابراین تفتیشها و بازرسی اقلام همراهی بسیار زمانبر شده بود و فقدان کلاسور و پیشنویس خبر نیز در ثبت لحظات گزارش خلاء ایجاد میکرد ولی پس از مشاهده و علاقه عراقیها به تمثال رهبری دیگر در تفتیشها سریع کلاسور را میگشودم و عراقیها با مشاهده عکس ایشان تفتیش و بازرسی را کامل انجام نمیدادند و در برخی موارد نیز اجازه عبور داده میشد و در نتیجه کاملأ علاقه و عشق عراقیها به رهبر ایران برایم مسلم گشت.
ما ندانستیم که دلبسته اویند همه / وه که هر چه بوییدم ز گلزار گلستان ولایت بود و بس
*عجب از ماست اگر دوست ز ما مستور است/دیده بگشای که بینی همه عالم طور است
حال این رویداد روایتگونه از سفر چند روزه به عتبات عالیات فرد ایرانی را به این نتیجه وا میدارد که چطور در کشورهای دیگر مقام معظم رهبری آنقدر مورد توجه و محبت است که خود نیز متعجب میشویم و حیرانتر از آن اینکه چطور برخی از خودیها و با وجود مشاهده مدیریت و رهبری امامگونه ایشان همچنان به رفتارهای ضد و نقیض و فتنهگرانه دست میزنند.
بیاییم کمی بیندیشیم که پروردگارا در روزگاری که مردمان عالم پشت آنان بر اثر ظلم استکبار جهانی خم شده است در ایران زمینی که مردمانش عاشق اهل بیت (ع) هستند ذریه حضرت بیبی فاطمه زهرا (س) با صلابت و اقتدار بیمثالش ایران زمین را با پیروی از راه قرآن و عترت و همچنین اهداف والای خمینی کبیر چگونه زیبا رهبری میکند.
*بردار حجاب تا جمالش بینی/تا طلعت ذات بی مثالش بینی
*وای اگر پرده ز سرا بیفتد روزی
گزارش از علی رمضانپور